در حال حاضر مشخص است که بحران اقتصادی جهانی که به سرعت در مقابل چشمان ما در حال رخ دادن است، تأثیر بسیار منفی بر اقتصاد قزاقستان خواهد گذاشت. گزارش رسمی صندوق بینالمللی پول که در 14 آوریل منتشر شد، تأثیر بحران فعلی بر اقتصاد جهانی را با رکود بزرگ (Great Depression) مقایسه میکند. کارشناسان داخلی به طور فزایندهای در مورد بازگشت به واقعیت های دهه 1990 قرن گذشته صحبت میکنند. رادیک تمیرگالیف (Radik Temirgaliev)، کارشناس انستیتوی اقتصاد و سیاست جهانی تحت نظر بنیاد اولین رئیس جمهور، در این مصاحبه درباره سختترین دوره تاریخ قزاقستان مستقل توضیح می دهد و اینکه چه درسهایی از این تجربه تاریخی برای قزاق های مدرن میتوان بیرون کشید.
در حال حاضر مشخص است که بحران اقتصادی جهانی که به سرعت در مقابل چشمان ما در حال رخ دادن است، تأثیر بسیار منفی بر اقتصاد قزاقستان خواهد گذاشت. همانطور که نورسلطان نظربایف در مقاله خود بنام «وقتی متحد هستیم، شکست ناپذیریم» گفت: «اپیدمی همهگیری که جهان را نگران کرده، یک بحران اقتصادی جدید جهانی بوجود آورده است. فعالیت بزرگترین شرکت ها متوقف شده و ارتباطات حمل و نقلی کاهش یافته است. قیمت نفت افت کرده است. مرزها قفل خوردهاند و مبادلات متقابل در جا خشک شده است. همه اینها منجر به رکود بی سابقه عظیم از نظر مقیاس آن، و افزایش بیکاری میشود».
ادیک تمیرگالیف (Radik Temirgaliev)، کارشناس انستیتوی اقتصاد و سیاست جهانی تحت نظر بنیاد اولین رئیس جمهور، در این مصاحبه درباره سختترین دوره تاریخ قزاقستان مستقل توضیح می دهد و اینکه چه درسهایی از این تجربه تاریخی برای قزاق های مدرن میتوان بیرون کشید.
بحران دهه 1990 قرن گذشته برای قزاقستان از اتحاد جماهیر شوروی به ارث رسید. لطفاً به طور کلی به ما بگویید که دلایل بحران اقتصادی شوروی چه بود؟
اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1970 قرن گذشته، پس از شروع بهره برداری از میادین نفت و گاز سیبری غربی، جریان پایدار ارز را برای خود تأمین کرد. این درآمدها علاوه بر هدف اولویت دار «مسابقه تسلیحاتی»، به دولت اجازه میداد تا سخاوتمندانه برنامههای مختلف اجتماعی از جمله ساخت و ساز مسکن، مراقبت های بهداشتی و آموزش را نیز تأمین مالی کند. نسل قدیمی اغلب اوقات دوران برژنف را به همین خاطر دوره رفاه یاد میکنند.
پس از روی کار آمدن میخاییل گورباچف، در بازار جهانی ریزش قیمت نفت و منابع دیگر روی داد. این امر غیر کشنده بود، اما سیاست های نادرست دولت شوروی به وخیمتر شدن اوضاع کمک کرد. هزینههای دولت در همان زمان افزایش یافت. از جمله گورباچف قول داد که همه خانوادههای اتحاد جماهیر شوروی تا سال 2000 تامین مسکن خواهند شد. منابع عظیمیبرای دستیابی به این هدف اختصاص داده شد. همچنین میانگین دستمزدها به سرعت شروع به افزایش کرد. برای تامین هزینهها، هر چه بیشتر و بیشتر پول چاپ شد.
در نتیجه، زندگی اغلب مردم شوروی در نتیجه اقدامات پوپولیستی نه تنها بهبود نیافت، بلکه رو به وخامت گذاشت. آهنگ تولید مواد غذایی کند بود ولی حجم قابل توجهی از پول در اختیار مردم بود که همین باعث شد پیشخوان همه مغازهها خالی شود. در سال 1991-1989، نه تنها کالاهای بطور سنتی «کمیاب» در فروشگاهها وجود نداشت بلکه سادهترین محصولات غذایی نیز یافت نمیشد. بسیاری از مناطق به عادی نمودن عرضه به مردم بر اساس کوپنهای ویژه روی آوردند.
همزمان با اینها، نارضایتی جمعیت افزایش یافت که به اشکال مختلف بروز داده شد. در کشور هزاران اعتراض از انواع مختلف رخ داد و در بعضی از مناطق، جنگ های محلی واقعی به وقوع پیوست. نهضتِ برای استقلال نه تنها در جمهوریهای ملی شروع شد، بلکه در خود روسیه نیز احساساتی رشد کرد که معتقد بودند برای غلبه بر بحران اقتصادی لازم است که «برادران کوچکتر» را از کشتی بیرون انداخت.
در نتیجه هنگامیکه اتحاد جماهیر شوروی در ماه دسامبر 1991 فرو ریخت، جامعه تقریباً بیتفاوت با این واقعیت برخورد کرد. در حقیقت در مردم یعنی اکثر شهروندانی که کاملاً به رژیم حاکم وفادار بودند، تنها ظرف سه سال بحران اقتصادی، اعتقاد به حکومت داری شوروی کشته شد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این بحران چگونه پیچیدهتر شد؟
در اوایل سال 1992، دولت روسیه تصمیم گرفت از طریق «شوک درمانی»، انتقال از اقتصاد برنامه ریزی شده دولتی، به اقتصاد بازار را به اجرا بگذارد. به عبارت سادهتر، بازار خود مجبور به تعیین قیمت ها بود. در قزاقستان نیز از آنجایی که هیچ مرزی وجود نداشت و واحد پول یکی بود، چارهای جز پیروی از الگوی همسایه وجود نداشت. در غیر این صورت روسها به سادگی تمام مواد غذایی را از کشور با قیمت ارزان خارج میکردند.
مصلحت سنجی این تصمیم هنوز هم مورد بحث اقتصاددانان است. از یک طرف در سال 1992 برای اولین بار پس از مدتهای مدید، کالاهای متنوعی در فروشگاهها ظاهر شدند، اما آنها به دلیل گرانی زیاد برای اکثر مردم غیرقابل دستیابی بودند.
اما سختترین شکست در اقتصاد، تعجیل در قطع رابطه بین جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. صادقانه بگویم، قزاقستان را به سادگی از یک فضای اقتصادی واحد بیرون راندند.
باید درک کرد که تا سال 1992 چیزی به اسم اقتصاد مستقل قزاقستانی وجود نداشت، تمام شرکتهای جمهوری (قزاقستان) در یک اقتصاد واحد تحت عنوان اتحاد جماهیر شوروی ادغام شده بودند. به عنوان مثال، نفت استخراج شده در قزاقستان، در پالایشگاههای روسیه تصفیه میشد و کارخانههای قزاقستانی نفت روسی را دریافت میکردند. و این وضعیت در همه بخشهای اقتصاد وجود داشت.
کارخانههای قزاقستان با محروم شدن از روابط برقرار شده قبلی از یک سو، و نداشتن شرکای جدید در «خارج از کشور» از سوی دیگر، به سرعت تولیداتشان کاهش یافت و یا حتی به طور کامل متوقف شد. صدها هزار نفر به ظاهر در مرخصی بدون حقوق، در واقع بدون کار و بدون معیشت باقی مانده بودند. همه پساندازها ته کشیده بود.
در سالهای 1997-1996 این امکان فراهم شد تا اوضاع اندکی به ثبات برسد و حتی در بعضی از بخشهای اقتصادی رشد محسوسی مشاهده شد. اما در سال 1998، قزاقستان با عواقب بحران اقتصادی شرق آسیا روبرو شد ... در نتیجه، رشد اقتصادی قابل قبول فقط از سال 2000، هنگامیکه تقاضا برای کالاهای خام در جهان رو به رشد نهاد آغاز شد.
چه چیزی باعث شد تا قزاقستان بتواند برای یک دهه با چنین وضعیت نامساعدی خود را حفظ کند؟
قدرت قوی ریاست جمهوری تضمین کننده اصلی بود. من شخصاً به دیدگاههای لیبرال- دموکراتیک پایبند هستم، لیکن به عنوان یک مورخ میدانم که در شرایط فوقالعاده، فقط وحدت قاطع فرماندهی میتواند اتخاذ سریع تصمیمهای لازم را تضمین کند.
مباحثات عمومی زمانی خوب است که کشور به مرحله لازمی از توسعه رسیده باشد، یعنی زمانی که وظیفه حفظ مرزهای فتح شده به هدف درجه اول تبدیل میشود. سازوکارهای دموکراتیک در شرایط بحرانی، زمان زیادی را به خود میگیرند و اجازه نمیدهند که به موقع، به شرایط به سرعت در حال تغییر پاسخ داد.
انتقال به یک شکل حکومتی ریاست جمهوری که در قزاقستان در سال 1995 انجام شد، به نورسلطان نظربایف اجازه داد ظرف چند ماه، حدود یکصد و پنجاه حکم ضروری را که واجد قدرت قانونی باشد را تصویب کند. یادآوری میکنم که در پارلمان وقت کشور، پیشنویس قوانین در شورای عالی گاهی ماهها مورد بررسی قرار میگرفتند، که به عبارت سادهتر کمکی به تثبیت اوضاع کشور نمیکرد.
چه درسهایی از بحران دهه 1990 برای جامعه قزاقستانی میتوان آموخت؟
میتوان از چیزهای زیادی یاد کرد. به ویژه، اکنون، مانند دهه 1990، تعداد کارگشایان حیلهگر و کلاهبردارانی که انواع جدیدی از اهرم های مالی را پیشنهاد میکنند و تحریک کنندگان آشکار صحنه سیاسی افزایش خواهند یافت. این امر متأسفانه اجتناب ناپذیر است. تنها لازم است که از آن جان به در بُرد.
از این نظر، گذشته شخصی یا خانوادگی میتواند سودمند باشد. اگر در زندگی شما موارد ناموفقی وجود داشته است که ناشی از فریب حل یک مشکل دشوار به روشی ساده بوده است، ارزش آن را دارد که آنها را در حافظه تازه کنید وآنها را برای فرزندان بزرگسال تعریف کنید.
لازم است برای تغییرات در برنامههای حرفهای خود آماده شوید. بسیاری از مربیان، پزشکان، مهندسان در دهه 1990 مجبور شدند به دوره گردی و کسب و کار در بازارهای خرت و پرت بپردازند. از نظر روانشناختی بسیار دشوار بود، اما با این کار توانستند در مواقع دشوار، خود و عزیزان خود را تأمین کنند. البته تکرار دقیق واقعیتهای آن «بازار وحشی» رابه سختی میتوان انتظار داشت، اما بسیاری از قزاقستانیها مجبور خواهند شد کارهای «بدون پرستیژ» را انجام دهند. در غیر این صورت زنده نخواهند ماند. به طور کلی، رقابت در بازار کار به شدت افزایش خواهد یافت.
به نظر شما، تفاوت بین بحرانی که پیش چشمان ما در حال شکل گیری است و بحران دهه 90 قرن گذشته چیست؟
اولاً، جامعه به طور جدی تغییر کرده است. مردم اتحاد جماهیر شوروی به سادگی حاضر به اتکا به قدرت خود نبودند، زیرا آنها به این واقعیت عادت کرده بودند که همه چیز توسط حزب و دولت تصمیم گرفته میشود. آنها درک نکرده بودند که چگونه میتوان تجارت انجام داد، بسیاری از آنها به عنوان مثال تجارت را یک شغل بیارزش میدانستند. اکنون جامعه از این نظر بسیار فعالتر و انعطاف پذیرتر شده است.
علاوه بر این، قزاق ها تجربه ارزشمند بقا در دهه 1990 را دارند. همانطور که ضرب المثل روسی «به ازای یک شکسته دو سالم میدهند»، شاید برای جمعیت کشورهای توسعه یافته تحمل شوکهای آتی دشوارتر باشد. در ایالات متحده آمریکا رکود بزرگ (Great Depression) وجود داشت، وضعیت بسیار سختی در آلمان پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، اما برای آمریکاییهای مدرن و آلمانیها این موارد یک داستان قدیمی و تقریباً فراموش شده است.
ثانیاً، قزاقستان در گذشته، بدون ذخایر طلا و ارز، بدون دستگاه اداری تمام عیار، بدون مرز و بدون ارتش، یعنی بدون همه آنچه به ما اجازه میدهد تا دولتی را «دولت» بنامیم وارد دهه 1990 قرن گذشته شد. قزاقستان در 16 دسامبر سال 1991 رسماً اعلام استقلال نمود، اما در حقیقت اصلاً استقلالی وجود نداشت و این کشور مستقل باید ساخته میشد.
قزاقستان امروزی دارای ذخایر پولی قابل توجهی است، کلیه ساختارها و ساز و کارهایی که به دولت اجازه میدهد تا به درستی پاسخگوی همه چالشها باشد وجود دارد. این حاشیه امن به رئیس جمهور قزاقستان، قاسم ژومارت توکایف اجازه میدهد تا امروز اقدامات بیسابقهای را برای حمایت از بخش قابل توجهی از جمعیت که موقتاً منابع درآمد خود را از دست داده اند، به کار گیرد.
بنابراین، لازم نیست اوضاع را بیش از حد غم انگیز جلوه داد و نا امید شد. این بحران دیر یا زود به پایان میرسد. فقط باید صبور باشید.
منبع :
https://camonitor.kz/34659-kakie-uroki-mogut-izvlech-kazahstancy-iz-krizisa-1990-h-gg.html